حضور استعمار و ظهور دولتهای استبدادی در جهان اسلام از عوامل زوال اندیشه سیاسی بوده است. درکنار این عامل تعاملات ساختاری استعمار و استبداد به ترویج سطحینگری و گسترش اندیشه جبرگرایی نیز منجرشد. این ...
بیشتر
حضور استعمار و ظهور دولتهای استبدادی در جهان اسلام از عوامل زوال اندیشه سیاسی بوده است. درکنار این عامل تعاملات ساختاری استعمار و استبداد به ترویج سطحینگری و گسترش اندیشه جبرگرایی نیز منجرشد. این نگرش ضمن تاثیر بر باورها و فرهنگ سیاسی مردم، دین را از اثرگذاری مطلوب بر حیات سیاسی و اجتماعی جامعه به حاشیه راند و آن را به عنوان امری شخصی و غیر اجتماعی در حوزه عبادات و اعمال فردی جای داد. به تریج در واکنش به انزوای دین در عرصه اجتماعی، مصلحانی برآمدند و بر آن شدند تا با بازتعریفی جدید از گزارههای دینی، آن را به حیات سیاسی و اجتماعی بازگردانند. مصلحان دینی در دو عرصه مبارزه با خرافات و تحجر دینی و مقابله با استعمار بر آن شدند تا ضمن تاکید بر اصل دین، آن را با شرایط و مقتضیات زمانی تطبیق دهند. برآمدن موج اول گفتمان اصلاح دینی در قرن نوزدهم در راستای پیرایش اندیشه دینی و محوریت دادن به آن و اصلاح جامعه بود. اینگفتمان با بازتفسیری جدید از گزارههای دینی برآن شد تا دین را در متن کنشهای سیاسی و اجتماعی قراردهد و از آن جهت رهایی از پیامدهای نامطلوب استعمار و استبداد یاری طلبد. اینگفتمان با رویکردی انتقادی نسبت به استعمار، پذیرش دستآوردهای علمی غرب و تلاش در جهت اصلاح نهاد استبداد، در صدد ایجاد قرائت جدیدی از گزارههای دینی برآمد.